وجود این مایه از دعا نشان از درد اشتیاق و مهجوری صاحبان این نیایشها دارد. بیتردید کسانی که خود را ناچار از گفتوگو با خداوند میدیدهاند و درمان دردهایشان را از او میجستهاند، مجرایی بهتر از دعا برای بیان این خواستهها ندیدهاند. دعا نزد عارفان و اولیا نردبان آسمان و در واقع پیوند گاه آسمان و زمین است؛ از همینرو است که پیامبر(ص) دعا را مغز عبادت دانستهاند.به مناسبت شبهای قدر که بیش از همه شبها محمل دعاست و به انگیزه ضربت خوردن امام علی(ع) این بزرگترین نیایشگر تاریخ و همو که شبانگاهان سردرچاهها میکرد و میگریست و با معبودش خلوت میکرد، مطلب حاضر که اختصاص به نیایش و دعا از دیدگاه حضرتش دارد تقدیم خوانندگان گرامی میشود.
ابن ابی الحدید شارح نامدار و دانشمند «نهجالبلاغه» معتقد است که علی(ع) عابدترین مردمان بود، اما این عبادت، زیباترین و خالصانهترین جلوه خویش را به هنگام دعا نمایان میسازد. میدانیم که نماز، خود نیایش است، نوعی مشخص از نیایش، علی(ع) به روح عبادت که مایة اتصال جزء به کل و قطره به دریاست نظر دارد تا پوستة عبادت و دعا مهمترین و مؤثرترین وسیلة این کار است.
علی(ع) همچون دیگر انبیا و اولیا به دعا اهمیت بسیار میدهد؛ هم خود دعا میکند و هم دیگران را به دعا کردن دعوت میکند. مثلاً در جایی ضمن توصیههایی به مردم میفرماید: «... و ادفعوا امواج البلاء بالدعاء- از امواج بلا با دعا بگذرید». در جایی دیگر در توصیف نیایش و توفیق آن میگوید: «من اعطی الدعاء لم یحرم الاجابه- آنکه توفیق دعایش دهند، از اجابت محروم نشود» و سپس در تأیید آن، این آیه را «أدعونی استجب لکم- مرا بخوانید تا اجابت کنم شما را» به شاهد میآورد.
از امام علی(ع) شمار زیادی دعاهای کوتاه و بلند نقل شده است که قسمتی از آنها در نهجالبلاغه نیز هست، اما مجموعة بالنسبه کاملی از ادعیة آن حضرت بهوسیله عبداللهبن سماهیجی گردآوری و «صحیفة علویه» نامیده شده و بهوسیله سیدهاشم رسولی محلاتی به فارسی برگردانده شده است.
فارغ از اینکه بسیاری از این ادعیه را حقیقتاً منسوب به حضرتش بدانیم یا نه، نگاهی به فهرست عناوین آنها ما را با دریای متنوعی از ادعیه روبهرو میسازد که از پس آنها چهرة باطنی گویندهشان هویدا است. این ادعیه هم به لحاظ موضوعی متنوعند هم به لحاظ فایده و ثمرهشان و هم به لحاظ اوضاع و احوال صدورشان. برخی صرفاً صورت یک تکگویی بلند بالا را دارند که در وصف صفات و نعمات حضرت حق و یا پیامبرش هستند. شماری از آنها متضمن درخواست دفع بلا یا رفع خطرهای وارد شده و یا محتمل است.
در تعدادی هم درخواست شفای امراض خاصی به میان آمده است. در کل و با نگاهی اجمالی به فهرست این ادعیه، بهنظر میرسد که زندگی حضرتش در همة آنات و لحظات در پرندی از دعا و مناجات پیچیده شده است. او میکوشد لحظه لحظة تلخ زندگی این جهانی را که سراسر رنج است و محرومیت و تنهایی، با ارتباط برقرار کردن با حضرت حق و جناب نامتناهی، پربار و شیرین کند. این است که از هر فرصتی برای این کار استفاده میکند و خیلی زود و راحت دست به دعا برمیدارد.
گاه فقط با ذکر حق لبی شیرین میکند و وقتش خوش میشود (مناجات) و در بسیاری اوقات پس از لحظاتی مناجات و رازگویی، نیازهای خویش را با خداوند در میان میگذارد- حتی کوچکترین نیازها را- علی، متوکل است، در همه چیز به خدا توکل دارد و لذا اصلاً خود را نمیبیند. پس همه چیز حتی کوچکترین چیزها را هم از خدا میخواهد.همه میدانند که او کار میکرده است. جزو سختکوشترین انسانها بوده است، اما در عین حال کار کردن را موجب کسب همه چیز نمیدانسته است بلکه همواره چشم به عنایت حق دوخته بود تا او چه کند و چه فرماید.
ساختار دعاهای امیرالمؤمنین(ع) چنانکه گفتیم معمولاً دو قسمتی است. به این معنی که پیوسته بخش نخست دعاها، عبارت است از مناجات، یعنی در میان نهادن سخنانی لطیف و شیرین و یادآوری صفات و نعمات او.گو اینکه مناجاتکننده میگوید؛ الهی! من نیز به عجز و تقصیر و نقص خود واقفم چنانکه بر قدرت و علم و حلم و انعام تو معترفم. پس از این قسمت، به قسمت دوم دعا که همان عرضة درخواستهای مادی و معنوی است وارد میشویم. در این قسمت نیز سعی میشود به زیباترین و شیواترین وجه، خواستهها مطرح شوند و تقاضای جواب کنند.
اینک بهتر است مسئلة دعا و علت و چگونگی نیاز بنده به آن و فواید و ثمرات آن و طرز تلقی دعا و آداب آن را از زبان خود امیرالمؤمنین(ع) بشنویم. در قسمتی از سخنان مولا که متن و ترجمة آن از نهجالبلاغه نقل میشود، آن حضرت به نکات مهمی میپردازند:
1.دعا یک فرصت است برای بنده که خود خداوند آن را به بنده داده است و نه تنها به بنده این فرصت را داده بلکه او امر کرده که حداکثر استفاده را از آن ببرد.
2.دعا فرصت رویارویی بیواسطة بنده و مولا، بلکه عاشق و معشوق است بیهیچ حاجب و دربان و واسطه.
3.در فرصت دعا، میتوان تیرگی روزگاران به هدر رفته و آمیخته به ظلم و گناه را به آب توبه فرو شست.
4.معشوق و مدعو، بسی بزرگوارتر از آن است که دائم خطاهای بنده را به رویش آورد و بر او سخت گیرد و یا رسوایش نماید.
5.بنده به او محتاج است و او به عاشق، مشتاق است و منتظر است که عاشق کی قصد او را میکند و لذا چون بنده به او رو میکند به زمزمهاش گوش میکند و...
6.فرصت دعا، رخصت گشودن باب خیرات و برکات است به سوی بنده.
7.بنده، عاشقوار باید منتظر جواب گفتن معشوق باشد و تأخیر جوابش او را نومید نسازد.
8.گاه تأخیر جواب برای سنگینتر کردن دهش و بخشش است.
9.گاه هم تأخیر جواب از آن است که یا اجابت خواست بنده به سودش نیست و یا برای آن است که در عوض آنچه بنده خواسته است، چیز ارجمندتر بدو عطا کند.
10. بنده درخواستنهایش سعی نماید همواره بهترینها و ماندگارترینها را از حضرتش بخواهد، زیرا دعا، منش و شخصیت واقعی آدمی را آنچنان که هست، عیان میسازد. اینک توجهتان را به عین سخن آن حضرت جلب میکنم:
«این را نیز بدان که تو را رخصت دعا و تضمین اجابت آن را از مقامی صادر گشته است که خزانههای آسمانها و زمین را یکجا در اختیار دارد؛ هم اوست که فرمانت داده است بخواهی تا عطایت کند و طلب رحمت کنی تا تو را بنوازد، بیآنکه در میانة خود و تو دربانی بگذارد که بر تو در بندد؛ یا ناگزیرت کند که دیدارش را واسطه بجویی! چون بد کنی، راه توبه را بر تو نبسته است و در خشم شتابش نیست، در پذیرش زاریت سخت نگیرد و آنجا که سزاوار رسوایی باشی رسوایت نمیگرداند و در قبول توبه بر تو سخت نمیگیرد.
در رسیدگی به گناهانت، حساسیت نشان ندهد و از مهرش هرگز نومیدت نسازد. چه میگویم، دل کندنت از گناه را نیکی میشمارد. بدی تو را یک و نیکی تو را ده حساب میکند. باب بازگشت و پوزش را برایت همواره باز گذاشته است. چون بخوانیش، دعایت را شنوا است و چون با او زمزمه کنی، به زمزمهات دانا است.
چنین است که به سادگی نیازت را با او مطرح میکنی و سفرة دل در برابرش میگشایی، غمهایت را یکبهیک با حضرتش شکوه میکنی و غمزدایی از او میطلبی، و از او یاری میجویی، افزونی عمر، تندرستی و گشایش روزی را از خزانههای غیب او میطلبی، که جز او را توان برآوردن نیست.چنین است که خداوند با رخصت دعایی که ارزانیت داشته است، کلید تمام خزانههایش را در اختیارت گذاشته است که هر زمان به دلخواه خود، درهای نعمتش را بگشایی و بارش رحمتش را سبب ساز شوی.
پس هرگز مباد که تأخیر در اجابت دعا نومیدت کند؛ چرا که دهش او با انگیزة تو همسنگ است، بسا که پاسخ را به تأخیر اندازد تا اجر درخواستکننده را فزونی بخشد و دهش به آرزومند را سنگینتر کند و چه بسا که تو چیزی از او میطلبی و او چیز ارجمندتری را- هماکنون یا در آینده- ارزانیت دارد، یا مصلحتت را در نبخشیدن بداند، که بسیار باشد که چیزی را طلب کنی که هلاکت دینت را در خود داشته باشد.
پس در دعایت همواره چیزهای نیکویی را برگزین که تو را جمالش ماندنی و وبالش رفتنی است، که خواستهای مادی برایت ماندگار نیست، چونانکه تو نیز آن را ماندگار نتوانی بود».